اختصاصی – حسن رزاق پور: مطلبی به بهانه ی ۲۵ آبان، روزی که ستارخان سردار دلاور آذربایجان در نتیجه خیانت برخی از به ظاهر مشروطهخواهان به ابدیت پیوست و دل مملو از عشق همرزمان دلاورش را به همران میلیون ها انسان شیفته و آزادیخواه، در سراسر ایران در بهت و ماتم فرو برد.
نام ستارخان با انقلاب مشروطه ایران و همچنین با واژه های جوانمردی و آزادگی قرین شده است. این سردار دلاور در پیروزی انقلاب مشروطه، به تنهایی یک عامل اساسی و تعیین کننده بود و از دید استبداد، بزرگترین خطر محسوب می شد، تا جایی که استبداد محمد علی شاهی توانست تمام انجمنی ها و مبارزین زمان را به شکست یا انزوا بکشاند و تنها در مقابل ستارخان و یاران معدود او بود که با تمام قوا و سپاه ویرانگرش به زانو درآمد و به همین دلیل بود که استبداد راهی جز این ندید که با همراه کردن برخی از به ظاهر مشروطهخواهان ستارخان و همرزمنانش را از میان بردارد. این چنین شد که ستارخان و باقرخان را از تبریز به تهران کشاندند تا از آنها تجلیل کنند. از این رو باغ اتابک را محل اسکان نیروهای ستارخان قرار داد، اما پس از چند روز طرحی در مجلس تصویب شد مبنیبر آنکه تمام مجاهدان غیرنظامی باید سلاحهای خود را تحویل دهند. امتناع ستارخان و یارانش از تحویل سلاح به دولت مرکزی سبب درگیری میان آنها و نیروهای دولت مرکزی به همراهی خائنان به مشروطه شد و سرانجام به شکست نیروهای ستارخان و شهادت ۲۰۰ مجاهد آذربایجانی انجامید. بالاخره آنچه در باغ اتابک روی داد، مهر پایانی بر مشروطه و بر حیات سردار ملی بود.
به راستی ستارخان حائز چه صفات و خصوصیاتی بود که توانست به این مهم نایل آمده و به عنوان یکی از بزرگترین و محبوب ترین قهرمانان تاریخ چند قرن اخیر ایران مطرح شده و به یک شخصیت جهانی مبدل شود؟
در این فرصت اندک تنها سعی بر این است که در مورد صفات و فضائل اخلاقی ستارخان، سردار ملی از دیدگاه مورخان و نویسندگان، مطالبی هرچند گذرا مطرح گردد تا از خلال آن با برخی از سجایای اخلاقی این اسطوره تاریخی ایران آشنا شویم:
در مورد فضائل اخلاقی و صفات ستارخان نوشته های اسماعیل امیرخیزی؛ که از یاران نزدیک سردار بوده، قابل توجه است. او در ذکر «صفات پسندیده و خصال ستوده ستارخان» به موارد زیر اشاره می کند:«شجاعت و رشادت؛ این دو صفت به اندازه ای در وی مشهود بود که در میان مردم حکم ضرب المثل پیدا کرده بود- عزم و اراده- درست قولی؛ در سر قول خود تا پای جان ایستادگی می کرد- گذشت و اغماض؛ شخص کینه توزی نبود- انصاف و مروت- حب وطن- تدین، فوق العاده عقیده داشت. اعتقاد به رحمت خداوند از جمله علل مهم پیروزیهای او در جنگ ها و همچنین محبوبیت روزافزون او در میان توده مردم؛ در گذشته و حال بوده است.
مؤلف کتاب «دیدار همرزم ستارخان» به نقل از همرزم او، سردار ملی را اینچنین به تصویر می کشد:
«شجاع است و از جا درنمی رود، کمترین تزلزلی را به خود راه نمی دهد. به چنین قهرمانی که دیدگاهش افقهای دور و دراز است، باید نازید، باید بالید. قهرمان جاویدان ما خم به ابرو نمی آورد، نه تنها در مقابل وسوسه یک تن، بلکه در برابر اغوا و اراده کشی و تلقینات ضعف آور هزاران تن است که شکیبا می ماند و مردانه می ایستد و با زانوان استوار و عشق پایدار جلو می رود و به خود تلقین می کند: «قسم خورده ام، قرآن مهر کرده ام، پرچم آزادی را به دوش گرفته ام، حاشا که زمین بگذارم.»
علامه قزوینی در کتاب «وفیات المعاصرین» ، در مورد ستارخان که به یک شخصیت جهانی مبدل شده بود، می نویسد: «متدرجاً شهرت او از داخل به خارج ایران سرایت کرد و شجاعت و مردانگی او در تمام دنیا انتشار یافت و غالب اوقات در جراید اروپا و آمریکا هر روز با خط درشت اسم ستارخان در صفحه اول روزنامه جات با تفصیل جنگ های او و مقاومت های سخت او در مقابل قشون دولتی چاپ می شد و خوانندگان آن جراید را قرین اعجاز و تحسین می نمود.»
محبوبیت ستارخان فقط محدود به داخل ایران نمانده و تمام آزادیخواهان و شخصیت های جهانی شیفته این قهرمان پرآوازه شده بودند و اینچنین است که «والمونت» دبیر سوم سفارت فرانسه در ایران، در مورد ستارخان زبان به ستایش گشوده و می نویسد: «در میان مردانی که انقلاب ایران به جبهه فرستاد، هیچ چهر ه ای ممتاز و والامقام تر از ستارخان دیده نمی شود. چنان نیرومند است که حتی امروز دلاوریهای او مافوق تصور است، او یک گاریبالدی دیگری است. یک گاریبالدی جذاب، خوش منظر، اسرارآمیز، با جذبه و یک دلیر شرقی، علاوه بر این در میان صفات طبیعی او باید خشونت و زیبایی مردانه ای را به حساب آورد.»
دانشمند فقید دکتر عبدالحسین نوایی؛ در مورد ستارخان می نویسد: «ستارخان بسیار شجاع بود و داستانهای عجیبی که از او نقل می کنند هیچ یک گزافه نیست؛ بلکه دلیل بزرگی است بر شجاعت و منش والای انسانی وی.
ستارخان در جنگ ها هیچ وقت خود را از تیر دشمن مخفی نمی داشت و شگفت این که جز یک بار در تبریز تیر نخورده بود و آن را هم تا مدتی پنهان می داشت.»
اما بعد از پیروزی مشروطه، جامعه آن روز ایران چگونه از این قهرمان بزرگ که یک شخصیت جهانی محسوب می شد، تجلیل کرد؟
بعد از پیروزی مشروطیت؛ به علت نفوذ عناصر استعماری و فرصت طلب به داخل انقلاب مشروطه و منحرف کردن آن؛ این سردار بزرگ نیز از جمله چهره هایی بود که متحمل انواع ناروایی ها و کم لطفی ها گردید و سرانجام نیز به طور ناجوانمردانه از جریان مشروطیت به کنار گذاشته شد و اوج این ناروایی ها در جریان «پارک اتابک» به وقوع پیوست که طی آن، سردار دلاور مشروطه به طور ناجوانمردانه مورد هدف گلوله قرار گرفته و خانه نشین گشت: «پارک [اتابک] غارت شد و اسبها و اموال مجاهدان و ستارخان به تاراج رفت، ولی از خود او خبری نبود؛ پس از تفحص با رد قطره های خونی که ریخته شده بود، ستارخان را پیدا کردند، در حالی که پایش تیر خورده بود.» و بالاخره این مظلومیت ستارخان بود که برای همیشه در دل تاریخ به یادگار ماند. سرداری که مستبدین را با تمام ساز و برگشان زمین گیر کرده بود، به وسیله مشروطه چی های تقلبی و فرصت طلب گلوله خورد و خانه نشین شد و این حادثه ناگواری بود که مانند لکه سیاهی، در دل تاریخ مشروطه ایران برای همیشه تاریخ به یادگار خواهد ماند.
و سرانجام این سردار دلاور در ۲۵ آبان ۱۲۹۳ (ه ش)، پس از تحمل چهار سال زندگی پرمشقت، در چهل و هفت سالگی دارفانی را وداع گفت و به ملکوت اعلی پیوست. «از طرف دولت جنازه او با تشریفات نظامی و روی توپ تشییع شد» و در «باغ طوطی» حضرت عبدالعظیم در شهر «ری» به خاک سپرده شد.
روحش شاد و راهش پر رهرو باد.
قانون و قانونگذاری در ایران توسط ستارخان در ایران بنا نهاد ه شد .اگر مبارزات ستارخان نبود مجلس قانونگذاری بنا نهاده نمی شد